رد پای بارون...
...به نام خدایی که در این نزدیکیست
هر جا ایمان باشد,عشق هست هر جا عشق باشد,آرامش هست هر جا آرامش باشد,خدا هست هر جا خدا باشد,به چیز دیگری نیاز نیست!... چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
ایـن روزهــا.... از آن جمــــــــــــــــله هايي ام چقدر بده که تو میتونی خودتو خر کنی … بـــی حـــس شـــده ام از درد! هِيــــــــــ ...! پاييـــــــــــــــــــــ ز...! اَبرهايــَـتـ را زودتَر بِفرِستـــ... شـُــستَنــ اينــ گردِ غَمــ از دِلِـــ مَنــ چَند پاييــــــز بـــــارانــــ ميـــــ خواهــَــد...
ديگر صدايم دلت را نمي برد بانو او همــــ آدم استـ لبخند تو تنها دلیل شادی این لحظه هاییست.... که من ... از روزگار ناامیدم! بخند... من همیشه همینم که تو نمیخواهی.. نه من تغییر میکنم نه تو... اما من همیشه عاشقانه دوستت دارم! این راز را هم به کسی نگو.. از فردا همین میشوم که میخواهی همیشه شب ها وقت من وتوست! تو سرت خلوت تر ومن دلم... بین من وتو فاصله ای نیست! توهم مرا گرفته انگار....! من کجا و عرش کبریایی تو کجا... از فردا... قول میدهم....! میشه نگام کنی ، راحت شه زندگیم؟ چشم بر ندار ازم، می پاشه زندگیم لب بستم از تو و ، افطار می کنم من عاشق توام . اقرار می کنم! اقرار می کنم ، یاد توام هنوز هم سخته خواب شب، هم خنده های روز از تو حواسمو ، هی پرت می کنم با قلب بی کسم ، هی شرط می کنم حالا که اومدم ، چیزی به روم نیار تا دیرتر نشه ، راهی جلوم بذار برگشتنای دیر ، دل بستنای زود چشم بر ندار ازم، می پاشه زندگیم التماس دعا یا علی دلگیرم و بارونی غمگینم و زندونی آشفته دلم بانو... بانو.... تو که میدونی... ای گم شده تقویم از دلهره سرشارم این فصل شکفتن نیست وقتی تو رو کم دارم از غربت بین ما انگار نمیترسی... دلواپسم از دوری میدونی ومیپرسی من کوه ترین بودم تقدیر تو آبم کرد اندوه منو بشناس بانو....به خودت برگرد تکرار یه کابوسه هر لحظه و هر روزم... با حسرت تنهایی...میسازم ومیسوزم از همهمه میترسم میترسم از این مردم میترسم ازاین کابوس از این غم شاعر کش شاید که تو حق داری... من کوچه بن بستم.... بی پرده بگم بانو... از دست خودم خستم....! دلتنگ تو میمونم بانو... به سلامت... خوش...! *علی ضیا* وقتی دلت خسته شد دیگر خنده معنایی ندارد.... فقط می خندی تا دیگران غم اشیانه کرده در چشمانت را نبینند! وقتی دلت خسته شد دیگر حتی اشکهای شبانه هم آرامت نمی کنند... فقط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای! وقتی دلت خسته شد دیگر هیچ چیز ارامت نمی کند یه جز دل بریدن و رفتن...!!! **برايت دعا ميكنم. **این که در قلبت جای دارم **در نامه هایمان برای خداوند **دورم سیــم خــاردار بکش ! هوا خوبه... تو هم خوبی... منم بهتر شدم انگار! یه صبح دیگه عاشق شو به یاد اولین دیدار... به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو میبستم چه احساسی از این بهتر تو خوابم عاشقت هستم تبت هر صبح با من بود تب گلهای داوودی تبی که تازه میفهمم تو تنها وارثش بودی تو خورشید قسم دادی فقد با عشق روشن شه یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه تو میچرخی به دور من کنارت شعله ور میشم تو تکراری نمیشی.... من بهت وابسته تر میشم...!! "فرزاد حسنی" داره حسی تو من بیدار میشه جهان هم مثل من بی کار میشه مثل روزای اول هول میشم دوباره قصه مون تکرار میشه چقد گفتم نرو بی عشق سخته منو تا زنده ای یادت نمیره تو سرگرم کسی بودی که میخواست شده یک شب تو رو از من بگیره دعا کردم دلت ترسش بریزه به من نزدیک تر شه گرم تر شه دعا کردم کسی حتی نتونه از احساسی که دارم با خبر شه میخوام باور کنم تا اخر عمر کنارت سالها تحویل میشه جهان با عشق ما اغاز میشه جهان بی عشق ما تعطیل میشه خدا را شکر باز عاشق شدی تو خدا را شکر من پای تو موندم جواب اون همه حرفای تلخو من از چشم پشیمون تو خوندم اگه چشمامو جدی تر بگیری بفهمی من یه ساله صبر کردم بهارو زودتر تحویل میدی به اغوش شکسته دست سردم. فرزاد حسنی(عزیزم) چشم هایت را که مهربانتر کنی لب هایت را که با لبخند ارایش کنی و ذهنت را از کینه ها خالی کنی سال خود به خود تحویل میشود! انقدر سایر روزهای سال را تحویل نگرفتیم که دیگر سال تحویل ها هم تحویلمان نمیگیرند! شاید نشود به گذشته برگشت و یک اغاز زیبا ساخت ولی میشود هم اکنون اغاز کرد ویک پایان زیبا ساخت... در این زمانه ی بی های وهوی لال پرست خوشابه حال کلاغان قیل و قال پرست چه گونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را برای این همه ناباور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار برای من کمال پرست هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است به تنگ چشمی نامردم زوال پرست **************** نشسته اند ملخ های شک به برگ یقینم ببین چه زرد مرا میجوند. سبزترینم! ببین چگونه مرا ابر کرد. خاطره هایی که در یکایکشان میشد آفتاب ببینم شکستنی شده ام اعتراف میکنم. اما ز جنس شیشه ی عمر توام مزن به زمینم برای پر زدن از تو خوشا مرام عقابان کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم نمیرسند به هم دست اشتیاق من وتو که تو همیشه همانی که من همیشه همینم فقط ساده سلام میکنی! همین! اما کسی دارد بی وقفه در ضلع شمال غربی بدنم تبلا(نوعی ساز کوبه ای) مینوازد....! فقط ساده سلام کرده بودی ها؟! ولی...... هم چنان تبلا....!! آدم ها فراموش نمیکنند! فقط دیگر"ساکت"میشوند...! همین! حیف هر بار که میخواهم به سمتت بیایم یادم می افتد "دلتنگی" هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست! خوب است که گاهی آدمهای اطرافت را کنار بگذاری بعضی ها را برای یک ساعت... بعضی رابرای یک روز... بعضی را برای یک سال... و بعضی را برای همیشه...! دلمان که میگیرد تاوان لحظه ایست که دل میبندیم.... حکایت عجیبی است فراموش شدگان هیچوقت فراموش کنندگان را فراموش نمیکنند.... د.شریعتی *نمی دانم تعبیر نگاهت خداحافظی ست..... یا انتظار...!؟!
*عبور تو از حوالی چشم های من تنها اتفاق غیر منتظره زندگیم بود...... چرا که من... همیشه منتظر نیامدنت بودم...!! که هیچ وقت باهم قراری نداشته باشیم بگذار همیشه اتفاق بیافتد! این طور بهتر است... من هر لحظه منتظر اتفاقم.... منتظر یک اتفاق که تو را به من برساند... هرگاه صدای جدیدی سلام میکند تپش قلب میگیرم! من دیگر کشش خداحافظی ندارم مرا ببخش که جواب سلامت را نمیدهم! همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!! بشمار..تعداد لبخندهایی که بر لب دوستانت نشاندی بشمار..تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی فصل زردی بود... تو چقدر سبز بودی...؟؟!! جوجه ها را بعدا باهم میشماریم... محرم... فرمانده عشاق حسین است بی راهه مرو ساده ترین راه حسین است از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیکترین راه به الله حسین است... * خداوندا!! تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد انکس که انسان است و از احساس سرشار!!! ** انسان بودن نیست شدن است...... *** خداوند هیچ وقت مشکلی را بالاتر از توان کسی سر راهش قرار نمیده... آهای روزگار!! برایم مشخص کن اینبار کدام سازت را کوک کرده ای تا برایم بزنی.... میخواهم رقصم را با سازت هماهنگ کنم...! چه سخت است احساس فراموشی کسی که روزی بهترینت بود! و چه سخت تر است دلتنگی برای کسی که باید کنارت باشد ولی نیست....!! *این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است: "آخی" *باران که میزند همه چیز تازه میشود حتی داغ نبودن تو...... *رفتن بهانه نمیخواهد بهانه های ماندنت که تمام شود کافیست... kocholo.org "نگاهم" را "نگاه" کن..... "قلبم" با خاطرات "قبلم" ...... خود را میزان کرده.... "نگاهت" را تغییر بده.... تا از چشم نیفتد...!
کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
” کجایـی” …..؟
وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند !!!
بــا بهــره هـــای ـسنگیــن
که سوزنش یکی دیگست
تموم خوبیهای دیگری از جلو چشمامون دورمیشن!!
آخ که ما آدما
چه موجودات کثیفی هستیم...
به قـــــول پنـــاهی
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم
حَوالــی ِ بُغــــــــــض های نشکستــه
دیـوار به دیـوار ِ چَشمــــــــانـی مُنتظــــــــر
چیــزی شبیــه ِ بـــاران
خیـــس کـرده سنـگ فــــــــرش های ِ سَجــاده ی دِلـــــــم را
اینجــا...
کنــار ِ دلتنگـــــی های ِ همیشگــی
چیــزی شبیـــه ِ مُـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــروارید
دانـه دانـه تسبیــــــح می گویـَد گونــه های بــــــــــــــــــی قـرارم را
خدایــا....
اینجــا دختـر جـــــــــــــاده ی ِ احســـاس
دل ش سخــت مُعجِــــزه می خواهـد
و تــ ــو انگـار مُعجِــــــــــزه هایت را گذاشتــه ای بـرای روزی که
دِل مــ ــن با هیــــــــــــــچ معجِــزه ای زنــده نَشَـــوَد
گفتــم خدایــا خستـــــه ام
گفتــی "لا تقنطــوا مـن رحمـة الله"
از رحمـت خــدا ناامیــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــد نَشَـویــد
گفتــم انگـار مـرا فرامـــــوش كــرده ای
گفتــی "فاذ كرونـی اذكركـم"
مـرا یـــــــــاد كنیـد تا شمــا را یــــــــــــــــــــــــ ــاد كنــم
گفتــم تا كــی بایـد صبـــــــر كرد ؟!
گفتــی "وما یدریـك لعـل الســاعة تكــون قریبــآ"
تـــو چـه می دانـــی شایـد موعـــــــــــــــــــدش نزدیـــك باشــد
گفتــم تـ ــو خــدایـی وصبــور! مـ ـن بنــده ات هستــم و ظـرف صبـــــــــرم كوچــك اسـت
گفتــی "عسـی ان تحبــوا شیئـآ وهـو شرّ لكــم"
شایــد چیـزی كه تـ ــو دوســت داری به صلاحــــــــــــت نباشــد
گفتــم دلــــم گرفتـــ ـــه
گفتــی "بفضـل الله و برحمتـه فبذلـك فلیفرحــوا"
مـردم به چه دل خـــوش كـرده انـد؟ بایــد به فضـــل ورحمـــت خـــدا شـاد باشنــد
گفتــم چقـــدر احســاس تنهــــایـی می كنـم
گفتــی "فانی قریـــــــب"
مــ ــن كه نزدیکــــــــم
گفتــم تـ ـو همیشـه نزدیكــی
مــ ــن دورم, كـــاش می شد به تــــو نزدیـــك شــَوَم
گفتــی "واذكر ربك فی نفسك تضرعــــــآ وخیفة و دون الجهـر من القول بالغدو و الاصال"
هر صبـح وعصر پروردگــارت را پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آهسته یـاد كن
گفتــم غیــــر از تــ ــــو كسـی را نــدارم
گفتـــی "نحـن اقــرب الیه مـن حبـــل الوریــــد"
از رَگــــــــــــ گــردن به انســان نزدیــك تـرم
خــدای مــــ ـــن....
آرامـــش ِ قلـب خستـــه ام...
می دانَــم نزدیکــــی ,می دانــم فراموشـــــــــــــــــم نکــرده ای
می دانــم آنچـه به صلاح اسـت را تــــــو خـود بهتــر می دانــی
اما مــــــ ـــــــن هـم...
سحـــرگاهـان و شبانــــگاهـان شُکـــــــرت کـردم ,ستایشـــت کـردم
تنهـــــایـی ها را زندگــــی کـردم
دلتنگــــــــــــــــ ــــــــــــــی ها را قــدم زدم
ناامیــــــــــــــدی ها را دور کـردم
صبـــــــــــــوری ها را به پـایــان رسانـدم
فاصلــ ــ ــه ها , دور بــــودن ها ,نبـــــــــودن ها
رفتـــن ها, مُصیبـــــت ها, غـــم ها ,از دســــــــــــ ـــــــــــت دادن ها را
لمـــ ــــس کـردم
امـا دیگــر بــــــــس اسـت
دیگـر تـوان ادامــــــــــه ی راه را
در ایـن جـــــاده با تنهــایـی و احســــــــــــــاس دلتنگـــی نــدارم
خدایــا...
دِل مــ ــن سخــت مُعجــــــزه می خواهــد
مُعجـــــزه ای نـه از جِنـــس عصـــای مــــــوسی
نـه از تبـــار ِ یَــــــد بِیضـــای ِ عیســـــی
و نه گلستــــان آتـش ِ ابراهیــــــم را
دل مـــ ــن...
معجـــزه ای می خواهــد از جنــس عشـــــق
که بیـــــایَـد و در آغــــــــــــــــــــوش کِشــَد اِلتـِهـــــاب ایـن زَنانگــــــی های نـا آرامم را
که انتهايش سه نقطه مي خواهد ...
حال هر طور مي خواهي
تفسيـــــرم کــــــــــــــن
داغون کنی …
بدبخت کنی …
اما نمیتونی خودتو بغل کنی ، آروم کنی ، از تنـهـایـی دربیاری …
مـــن آرومـــــــم
ولـــــی قــانـــونــــاً داغــــونـــــم . . .
لــَــبخــَــندم رآ بــُــریدم
قـــآب گــرفــتم
بـــه صـــورَتــم آویـــختــَــم ـ ـ ـ
حــالــآ با خـیال رآحــت هــَـــر وقــت دلــم گــرفــتــــ
بــُـــغــض مــےکــنم ـ ـ ـ
از بغـــــض!
فقـــط گـــاهــــی ، خــــط اشـــکــــــی ...
می ســـوزانـــد صـــــورتــــــم را !!!
بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!
نــهـ مــرده ام نــه زنــده امــــ
انــگـــار زنـــده بـــه گــــورم
در ایـــن دنـــیــای پــــــــــوچ
بالا بیارم!!!
می خوام با یه صدای بم و پر از بغض بگم:
خفه شو زندگی...!!!
انگار حرفهايم برايت تكراري شده اما ياد تو ميانه ي اين همه غم و يورش برايم پرچم صلح است
به تو و دنيايت فكر ميكنم به همه ي انهايي كه دوستت دارند و همه ب انهاي كه مرا...
به خودم كه تكراري شده ام
حالم خوب نيست مثل هميشه
دوستت دارم بيشتر از هميشه
و
دلتنگم براي تكرار شدن يك ديدار
اري من ادم بسيار تكراري شده ام
اما بانو اين نفس كه از سينه بيرون مي ايد از سر تكرار است
هر روز ميگويم ديگر برايت نمي نويسم
پيام نميدهم
دلتنگت نميشوم
بانو ميداني روزي چند بار شماره ات را از گوشيم پاك ميكنم؟
اگـــــــر دوستتــ دارم هـــآیتـ را نشنیـــــده گرفتــــــ
غصه نخــــور
اگــــر رفتـ گریـــــــه نکن
یکــــ روز چشمــــهآی یکــــ نفر عــــآشقش میکند
یکـــــ روز معنی کمـــ محلی را می فهمد
یکــــــ روز شکستـ ن را درک میکند
آن روز می فــــــهمد آه هـآیی که کشیدی
از تـــــه ِ تـــــهِ قلبتـــــ بوده!
می فهــــمد شکـــــستـ ن یک آدم تــــآوان سنگینی دآرد...
زخم های کهنه خیلی وقت است که خوب شده اند...
ولی "خوب"
با
"مثل روز اول"
فرق دارد!!!
ذهنم مسموم ،
خواب هایم آشفته ،
خنده هایم فتوشاپی ،
درد و دل هایم با دیوار فیس بوک !
میزان همدردی ها هم با لایک !!!
نسل من است ، نسل سوخته ی فیس بوک...
حالا که پیر شده ام
میگویی
جوانیت را به پای من نریز..؟؟؟!
خطا ......
بزرگترین خطایت این بود که
فکر میکردی :
من ....
برای همیشه
صبورم ...!!
دارد پاییز می رسد ،
انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن!
هزار بار گفتم:
حقیقت را نخورانید به آدم...!
گاهی تلخ تر از زهرمار است...!!
ميشه تنهايي بازي کرد
ميشه تنهايي خنديد
ميشه تنهايي سفر کرد
ولي خيلي سخته تنهايي
تنهايي را تحمل کرد!!!!
بیشتر آدمای بی احســــاس امــــروز ،
احساساتی ترین آدمای دیــــروز هستن ...!!!
من بلاخره از اینجا خواهم رفت !
و فرق هم نمی کند ؛
فانوس داشته باشم ،
یا نه ....
کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد ... !!!
چـقــــدر ســـختــــه منـــطقـــــي فــكر كنــــي
وقتــــي ..
احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت ميـــكنـــه!!!!!
kocholo.org
باور نمی کنی ، دست خودم نبود!
میشه نگام کنی ، راحت شه زندگیم؟
هر بار كه پرنده اي مي بينم،
هر بار كه مردم بي تفاوت از كنارم مي گذرند و
هر بار كه نفس مي كشم، برايت دعا مي كنم،
تا به آنچه مي خواهي برسي !!!
خیلی خوب است اما...
همیشه لبخند بزن
چرا که وقتی دلت می گیرد ،
تا مرز خفگی پیش می روم !!!
کلمات را صادقانه بنویسیم
چون او خوب می داند
که چه وقت "نماز" ؛
اشتباه چاپی "نیاز " می شود!
آزادی عــذابم میده !
خیــلی عاشقتم و این یعنــی ، وقت یکم خیــانت رسیده !
دورم سیــم خاردار بکش . بذارم میون میدون میـــن
زنــدونیــم کن وسط یه حصار ... نــه ! حصار کمه ... وسط دیوار چیــن !!!
یه کاری کن جــز تــو همه ی دنیــا رو از یاد ببــرم
یه کاری کن دوباره آدم شم . من عادت کــردم هــرز بپــرم !
عادت کــردم به شکستن مــرز ها ... به جـــذابیت ِ آزادی
یه کاری کن یــادم بمـــونه چیــزایی ُ که بهــِم یاد دادی .
تــو عاشقمی ! این ُ می دونم ولی فــراموش کارم
ولی هیچ وقت یادم نمیره که تــورو خیـــــلی زیــــاد از حــــد دوست دارم !
دوباره بغـلَم کن . حس ِ خوبیه معشـــوق ِ مریــم مقــدس باشم
منو ببخش واسه وقتایی که سعــی میکنم مثل یه کــرکس باشم !
اینم می دونم با وفــاداری خیلی چیــزا راحت میشه
عشق توه که نجــاتم میده ! وقتــی نزدیک زمان خیــانت میشه !
دورم سیــم خاردار بکش ! دور مردی که خیــلی زرنگه !
جــای عقــاب همیشه تو آسمــوناست ...
ولی ... گــاهی ...
میون یه قفـــس هم قشنگه !!!
دورم سیــم خاردار بکش ...
بیا قرار بگذاریم
آخر پاییز شد...
Design By : RoozGozar.com |