بخند


رد پای بارون...

...به نام خدایی که در این نزدیکیست

 

لبخند تو تنها دلیل شادی

این لحظه هاییست....

که من ... از روزگار ناامیدم!

بخند...

من همیشه همینم که تو نمیخواهی..

نه من تغییر میکنم نه تو...

اما من همیشه عاشقانه دوستت دارم!

این راز را هم به کسی نگو..

از فردا همین میشوم که میخواهی

همیشه شب ها وقت من وتوست!

تو سرت خلوت تر ومن دلم...

بین من وتو فاصله ای نیست!

توهم مرا گرفته انگار....!

من کجا و عرش کبریایی تو کجا...

از فردا...

قول میدهم....!



نظرات شما عزیزان:

naz khaton
ساعت13:14---25 شهريور 1391
خیلی دوست دارم وقتی عصبانی میشم،
مثل تو فیلما بزنم آینه رو بشکونم،
ولی نمیشه، خانواده ام جـــــــــــــر ررررررررم میدن...!!! :|


naz khaton
ساعت16:04---24 شهريور 1391
slm ahange webet kheili alieeeee mishe begi khanandash kie?
matalebetam jalebe khusham omade moafagh bashi be manam sar bezan khush hal misham azizam


ساعت1:28---17 شهريور 1391
این چی؟
اینم مال علی ضیا؟
پاسخ:بله با اجازتون اقامون حسابی با استعدادن


زهرا
ساعت1:20---17 شهريور 1391
ای بابا من که هیچ کدوم از نظرای شما رو متوجه نشدم

اما قول میدم انشاالله سری بعد متوجه شم!!!!


زهرا
ساعت23:13---4 شهريور 1391
بلخره نگفتی !!!!

هدفت چیه میخوای عوض بشی یا نه!!

بنظر من که عوض نشو چون ممکنه خودتو فراموش کنی و احساس کنی که برای دیگرانی نه خودت!!!!

پاسخ:نه متوجه منظورم نشدی من یه عوض شدن دیگرو گفتم یه عوض شدنی که عاشقشم....ولی نشد...حیف! اما از حرفت خوشم اومد تامل برانگیز بود..!!!مرسی ولی بیشتر روش فک کن


زهرا
ساعت23:12---4 شهريور 1391
بلخره نگفتی !!!!

هدفت چیه میخوای عوض بشی یا نه!!

بنظر من که عوض نشو چون ممکنه خودتو فراموش کنی و احساس کنی که برای دیگرانی نه خودت!!!!

پاسخ:نه متوجه نشدی خانومی...منظور من یه چی دیگه بود یه عوض شدن دیگه که عاشقشم.....ولی نشد....!!حیف.. ولی از حرفت خوشم اومد تامل برانگیز بود


❤ شهر شب √ ❤
ساعت23:04---4 شهريور 1391
تو که نمیخوای....

بامن بمونی... با من بخونی

تو که نمیخوای.... اینجا بمونی !!!

اما میتونی این دم آخر.... برای رفتن

از پیش چشمات

...یه کاری کن تا...

با من نمونه یاد اون نگات

دیدار آخر...

بامن بدی کن...

دست خودم نیست...

من نمیتونم

از توو چشمات راه گذر نیست

دیدار آخر ...

دوباره بشکن همون دلی رو ...

که خیلی وقته ... نداره اینجا ..

جز تو کسی رو...

دیدرا آخر ...

نزار دوباره .. به پات بیوفتم

تو چاره ای کن از اینجا برم ..

یادت نیوفتم ...


سویل
ساعت10:23---4 شهريور 1391

به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد

از آن مژگان قتال اینقدر یاری طمع دارد


نهادست از نکویانش بسی غمهای ناخورده

ازین خونخوار مردم هر که غمخواری طمع دارد


سحر گل خنده می زد بر شکایت گوییی بلبل

که این نادان مگر کز ما وفاداری طمع دارد


گناه گل فروشان چیست گو بلبل بنال از خود

که یکجا بودن از یاران بازاری طمع دارد


هوای باده ، ساقی ساده، صاف عشرت آماده

کسی مست است وحشی کز تو هشیاری طمع دارد

قشنگ بود ممنون


ساناز
ساعت12:29---3 شهريور 1391
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,

از این همیشه ها که ندارند باورم ,

حال مرا نپرس که هنجارها مرا

مجبور می کنند بگویم که بهترم

خیلی زیبا بود.


nima
ساعت11:47---3 شهريور 1391
سپيده لينك شدي عزيز

فاطمه
ساعت11:15---3 شهريور 1391
سلام سپیده جون وبلاگ زیبایی داری خوشحال میشم به من هم سربزنی منتظرتم نظریادت نره

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 4 شهريور 1391برچسب:علی ضیا, ساعت 10:33 توسط سپیده|


آخرين مطالب
» این منم....
» پاییز من.....
» دلتنگ تو میمونم.....
» بخند
» با اجازه خدا....
» بانو
» دلنوشته های میلاد تهرانی
» صبحی دیگر
» تحویل بهار....
» شروع دوباره........دوباره باید شد..
» پاییز...زمستان.

Design By : RoozGozar.com