رد پای بارون...
...به نام خدایی که در این نزدیکیست
وقتی دلت خسته شد دیگر خنده معنایی ندارد.... فقط می خندی تا دیگران غم اشیانه کرده در چشمانت را نبینند! وقتی دلت خسته شد دیگر حتی اشکهای شبانه هم آرامت نمی کنند... فقط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای! وقتی دلت خسته شد دیگر هیچ چیز ارامت نمی کند یه جز دل بریدن و رفتن...!!!
نظرات شما عزیزان:
خیلی قشنگ بود گفتنش هیچ فایده ای نداره!! بجز خورد کردن همون یه ذره از خودت که باقی مونده!!
اما یه سوال؟
تو اگه یکی تو زندگیت باهات کارایی کنه که این پست حرفای دلت باشه به اون فرد کارای اشتباشو بهش میگی یا همه رو توسینه خودت نگه میداری؟
پاسخ:نه!! ملومه نه!!!
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .
لمس کن لحظه هایم را
. . .
تویی که نمیدانی من که هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن . . .
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل و درد اشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم اغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم ازادباش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
ارزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
. . . .
تلخی برخوردهای سرد را . . .
سلامی به وسعت تمام دلتنگیام . . .
قبل از هر چیز بابت مطالب زیبایی که برام گذاشتی ازت ممنونم
با اجازه ات گذاشتم توی وبلاگم
--------
ممنونپاسخ:خواهش میکنم خوشحالم خوشت اومد
مرسی که به من سرزدی
ممنون زیبا بود
Design By : RoozGozar.com |