رد پای بارون...

...به نام خدایی که در این نزدیکیست

 

           

 

     

وقتی خوشبختی را می پذیری      رنج را نیز پذیرا می شوی

هوشیاری را که بر می گزینی     گاه گیج و مغشوش می شوی

بر دیگران که غالب می شوی    مغلوب انان نیز می شوی

هر قدمی که به جلو بر می داری  قدمی دیگر را پشت سر می گذاری

تو! توکه طلوع خورشید را می پذیری 

چگونه از غروب ان گریزی خواهی داشت؟

عشق را که می پذیری....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 24 تير 1390برچسب:, ساعت 11:29 توسط سپیده|


آخرين مطالب
» این منم....
» پاییز من.....
» دلتنگ تو میمونم.....
» بخند
» با اجازه خدا....
» بانو
» دلنوشته های میلاد تهرانی
» صبحی دیگر
» تحویل بهار....
» شروع دوباره........دوباره باید شد..
» پاییز...زمستان.

Design By : RoozGozar.com