رد پای بارون...

...به نام خدایی که در این نزدیکیست

در بی رحمی نگاه ها....

سردی دست ها....

ما در کوچه پس کوچه های زندگی

دنبال چه میگردیم...

چقدر سخت است....

اگر کوچه دوست داشتنی ات

بن بست از اب در اید.

اینبار هم سکوت میکنم

و دنبال ان لحظه زیبایی میگردم

که حرفهای دلم را بخواند

کسی از سکوت...وچشم هایم.....



نظرات شما عزیزان:

شیوا
ساعت20:21---20 آبان 1390
سلام خوبیییییییییییی خیلی وقت بود مطلب نمی زاشتی خوب سرت گرم دانشگاه شدهپاسخ:سلام عزیییییییییییییزم خیلی ممنون اره دیگه تازه فرصت کردم سرمو بخارونم

زهرا
ساعت11:09---18 آبان 1390
خيلي قشنگ بود. اينقدر دلم برات تنگ شده كه شده اندازه پانكراس موريانه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, ساعت 18:13 توسط سپیده|


آخرين مطالب
» این منم....
» پاییز من.....
» دلتنگ تو میمونم.....
» بخند
» با اجازه خدا....
» بانو
» دلنوشته های میلاد تهرانی
» صبحی دیگر
» تحویل بهار....
» شروع دوباره........دوباره باید شد..
» پاییز...زمستان.

Design By : RoozGozar.com