رد پای بارون...

...به نام خدایی که در این نزدیکیست

ببين ، هميشه خراشی است روی صورت احساس

هميشه چيزی ، انگار هوشياری خواب ،

به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت

و روی شانه ما دست می گذارد

و ما حرارت انگشت های روشن او را

بسان سم گوارايی كنار حادثه سر می كشيم

(سهراب سپهری)


نظرات شما عزیزان:

رضا
ساعت13:58---22 شهريور 1390
خیلی ممنونم از سرزدنت
من آپم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, ساعت 13:48 توسط سپیده|


آخرين مطالب
» این منم....
» پاییز من.....
» دلتنگ تو میمونم.....
» بخند
» با اجازه خدا....
» بانو
» دلنوشته های میلاد تهرانی
» صبحی دیگر
» تحویل بهار....
» شروع دوباره........دوباره باید شد..
» پاییز...زمستان.

Design By : RoozGozar.com