رد پای بارون...
...به نام خدایی که در این نزدیکیست
در این زمانه ی بی های وهوی لال پرست خوشابه حال کلاغان قیل و قال پرست چه گونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را برای این همه ناباور خیال پرست به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست کمال دار برای من کمال پرست هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است به تنگ چشمی نامردم زوال پرست **************** نشسته اند ملخ های شک به برگ یقینم ببین چه زرد مرا میجوند. سبزترینم! ببین چگونه مرا ابر کرد. خاطره هایی که در یکایکشان میشد آفتاب ببینم شکستنی شده ام اعتراف میکنم. اما ز جنس شیشه ی عمر توام مزن به زمینم برای پر زدن از تو خوشا مرام عقابان کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم نمیرسند به هم دست اشتیاق من وتو که تو همیشه همانی که من همیشه همینم
نظرات شما عزیزان:
نه ب ا ر ا ن ی میبارد!!!
پس بهانه دلم برای اینهمه سنگینی چیست؟؟؟...
نوازنده ی خوبی شده ام!!!
دلم شور میزند.....
چشمانم تار...
Design By : RoozGozar.com |